داریوش رفیعی - شمع شبانه
داریوش رفیعی - شمع شبانه
تا تو رفتی سایه شد، خورشید رفت
ابر آمد، ساعتی بارید، رفت
باز انگار از کتاب لحظه ها
بی حضورت واژه ی امید رفت
بودنت مانند ماه از پشت ابر
لحظه ای آمد، کمی تابید، رفت
بی تو اطمینان روشن ماندنم
تا ته تاریکی تردید رفت
قصه ای کوتاه شد دیدار تو
باد آمد، شبنمی را چید، رفت
پاسخ دهید